بزرگترین شاعر ادبیات کلاسیک گرجيان شوتا روستاولي
شوتا روستاولی (به گرجی: შოთარუსთაველი) یکی از شاعران گرجیان سده ۱۲ میلادی بود. او را بزرگترین شاعر ادبیات کلاسیک گرجستان میدانند.
روستاولی نویسنده حماسه پلنگینهپوش (ვეფხისტყაოსანი: وِپْخیسْتْقائُسانی) است که حماسه ملی گرجيان میباشد. این حماسه را در فارسی بنام پلنگینه پوش و در انگلیسی بنام The Knight in the Panther’s Skin ترجمه كردهاند.
زندگی نامه:
شوتا روستاولی برای گرجيان به عنوان بزرگترین شاعر محسوب میشود. روستاولی یک تحصیل کرده فرهیخته و همچنین یک نجیب زاده والامقام در دربار بزرگترین پادشاه گرجستان، ملکه تامار بوده و شاهکار خود را که بین سالهای ۱۱۹۶ تا ۱۲۰۷ میلادی سروده بود به ملکه تامار اهدا کرده است.
پلنگینهپوش:
حماسه پلنگينهپوش سترگترين يادگار ادبي كلاسيك گرجيان سرودة سخنور بلند پايه شوتا روستاولي كه در دوران پرشكوفان فرمانروايي شهبانو تامار به سرايش آمده است.
منظومه «پلنگینهپوش» یا «پهلوانِ در پوست پلنگ» قصیدهای است که روستاولی در آن، پیرامون آرمانهای انسانگرایانه در قرون وسطی: عشق، دوستی، رشادت و ... میگوید. قهرمانان داستان شجاع، نوعدوست و بخشنده هستند.
پلنگینهپوش به عنوان حماسه منظوم ملی گرجيان محسوب میشود. این اثر برای اولین بار در سال ۱۷۱۲ میلادی در تفلیس به چاپ رسید و تا کنون به ۵۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. این منظومه دارای ۱۶۰۰ رباعی است و برای نخستین بار در سال ۱۷۱۲ میلادی در تفلیس به چاپ رسید. پلنگینهپوش در وزن شعر کلاسیک گرجی، شانزده هجایی با ضرباهنگ درونمصراعی سروده شدهاست. روستاولی در این منظومه ملکه تامارا (۱۱۸۴-۱۲۱۳م) و شوهرش داود سوسلان را ستوده است.
سخنسرای و فرهیختۀ سترگ سدههای میانه گرجستان، شوتا روستاولی است. بَر نامِ فرهیختگی و نوآوری از آن روی شایستۀ اوست که وی در میان سخنوران همزمان خویش و نیز آنانی کو تا بدین دم بر گسترۀ گیتی گام نهادهاند، دارای جایگهی یگانه و بی همال میباشد. با همۀ فراوانی نویسندگان و سرایندگان گرجی، روستاولی، هماره بر ارشیای سرایش و ادب گرجستان آرام گزیده است. گرجستان مام میهن روستاولی، در خاور دریای سیاه غنوده است کز پیوستن دو پادشاهی باستانی پدید آمده و گرجیان کهن، خود آن سامان را پایگه گزیده بودند. یک از این دو، پادشهی کولخی است که در افسانهها و اساطیر به سرزمین «پشم زرّین» پرآوازه گشته است و دو دیگر ایبریای نامی و برجستۀ که بُنگه فرهنگ و زبان تازی از آن آبشخور سیراب گشته است و در سوی خاوری با خاک آذربایجان و به جنوب با ارمنستان هم مرز گردیده است و با یکدیگر سه گوشی را در جایگه قفقاز پدید آوردهاند که خود فراز جنوبی روسیه پیشین به شمار میآید.
ویژگی سرودۀ حماسی پلنگینهپوش درخشش و بازتاب اندیشههای والای آدمی است که در یاختهها و درونمایه خویش جانِ خیزش ادبی نوینی را (که همزمانان وی از آن بیبهره بودند) به همراه دارد. این در پیوسته با آنکه به سدۀ دوازده پدیدار گشته است، هماره در گونه خویش یگانه و بیهمتای بوده است. حماسۀ پلینگینهپوش افزون بر پیرنگ داستانی پرنیروی خویش، آراسته به زیورهای هنری و سخنوری شگفتی میباشد و خود دارای رخدادهای گونهگون و هماهنگی است که خواننده را بس به شیفتگی وامیدارد و از خوانش آن خسته و فرسوده نمیگردد. روستاولی از نویسندگان و حماسه سرایان سدههای میانه پیروی ننموده است، آنان کو بدین ساختار خو گرفته بودند تا پهلوانان و نبردگان خویش را در رنگابی از فسانه و شگفتی بیافرینند و از این نقش آفرینان و قهرمانان، دیوان و اژدرها و سیمرغ و پدیدههایی چونان این بپرورند تا خود کشش داستانی خویش را فزونی بخشایند، در فسانههایی این چنین قهرمانان بر نیروی شگفتگونه پیکر خویش میبالیدند که ساختار راستینی نمیتوانست داشته باشد. اما روستاولی پهلوانان خود را زِ میان گروه مردمی گزین نموده است کانان از برای رویارویی با نیروان اهرمنی و جادوان جز زبردستی و چیرگی کز نهانگاه هستی آنان فرامیخیزد چیز دیگری فراچنگ ندارند، همان جادوان و افسونگرانی که افسانههای تازی از آن به یأجوج و مأجوج یاد مینماید. چنین است که پنداری روستاولی با آنکه در سدۀ دوازده میزیسته است حماسۀ خویش را برای مردم زمانهای آینده به رشته میکشیده است و هم این ساختار است که فرهیختگی و بزرگواری او را دو چندان نمود میدهد.
از جایگاه ویژۀ جغرافیایی گرجستان پر روشن است کاین سرزمین خاور را به باختری که خود دارای فرهنگی است باستانی پیوند میداده است. گرجستان برای بهرههایی از تاریخ پرکار، آمد و شدهای فرهنگی میان اندیشه و باورهای آسیایی و نیز سترگ تمدّن یونان باستان بوده است. بر روی نبشتههای کُهن گرجی نشانی جز نژادگی و دیرینگی فرهنگ آن سامان و هم برتری مردمان آن فراروی دیگر سرزمینهای آسیایی یافت نمیشود.
تصویر 1 تصویر 2 تصویر 3 تصویر 4 تصویر 5 تصویر6
|